.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Wednesday, October 12, 2005

آغاز کودکی...

کنج عزلتگاهم توی کوی نشسته بودم ، باده مینوشیدم و اشک می ریختم.به خاطر ترس های گذشته و موقیت هایی که از دست داده بودم و فقان و تنهایی که هر روز بیشتر من رو به فکر می برد.

ناگهان مردی خرامان با لباس های ژولیده و مویی پریشان دیدم که به سمت من میومد. گفت: اومدم تا در کنار هم بگرییم.جام باده و تکه نانی به او دادم و پیپم رو چاق کردم . با هم کام عمیقی ازش گرفتیم و به اعماق زندگی او رفتیم.

گفت: بچه که بودم فقط به فکر این بودم که شلوغ نکنم ، بی ادبی نکنم ، خرابکاری نکنم که مادر و پدرم جلوی دیگران شرمنده بشند و از دست من عصبانی بشن. به مدرسه که رفتم از ترس ناراحتی پدر و مادرم و بخاطر زحماتی که می کشیدن درسام رو خوب می خوندم و عذاب میکشیدم. ولی معلما و پدر ومادرم بهم افتخار می کردن و فامیل میگفتن که تو چقدر باهوشی. همچنان نفر اول کلاس بودم.

بزرگتر که شدم از همکلاسیام بدم اومد، از معلمام بدم میومد ولی هنوز درس میخوندم که نکنه زحمات پدر و مادرم رو نادیده بگیرم و ناراحتشون کنم .واسه همین خیلی دوست داشتم که معلمارو اذیت کنم تا از دستم عصبانی بشنو به اونا بخندم.

وقتی 18 ساله شدم حسابی درس خوندم که بتونم برم دانشگاه تا پدر مادرم بهم افتخار کنند و من و فامیل تحویل بگیرن.

بعدش ازدواج کردم و بچه دار شدم وکار میکردم تا اونا از دستم راضی باشن و از زندگیشون لذت ببرند ولی باز هم من عذاب میکشیدم.

ولی دیروز وقتی خسته و غمگین از سر کارم به خونه بر میگشتم چیز عجیبی دیدم ، کودک دوره گردی که گدایی می کرد رو کنج خیابونی دیدم . دو تا عروسک چوبی در دست داشت و بدون هیچ توجهی به اطرافش با اونا بازی می کرد. نزدیکتر که شدم دیدم انگار عروسکا برای کودک زنده اند. کودک لباسی به تن نداشت، هوا هم اونشب خیلی سرد بود ولی کودک سرمایی احساس نمی کرد .مادر کودک که گدایی میکرد ناله می کشید اما کودک نمی شنید. گاهی رهگذرانی که بچه را نمی دیدند پایمالش می کردند و او هیچ متوجه نمی شد . چون سرگرم دنیایی شده بود که عاشقش بود.

وقتی به خونه رسیدم رفتم تو با همسرم و فرزندم خداحافظی کردم و با لباس هایی که دوست داشتم به کوی آمدم .

مرد این را گفت و به خواب رفت .

1 Comments:

Blogger ایمان said...

dame har ba marami ke in weblogo mikhone garm baba lotf mikonin safa miarin .omidvaram arzeshe in hame lotfo marame bache haye bamaramo dashte bashim.doost dare shoma imam

2:27 AM  

Post a Comment

<< Home