.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Friday, October 28, 2005

جریان ...

من ناراحت نیستم . تمام زهیر دوران زندگیم ناگهان از بین رفت. فقط بخاطر انجام یک شجاعت ساده که اگه دیگران بدونن چیه حسابی می خندن چون واقا" احمقانه به نظر میرسه. با این تفاسیر چرا از قبل با علاقه تر زندگی میکنم نمیدونم.

احساس میکنم که جریان پیدا کردم. بعد از مدت ها دارم هر کاری که خوشم میاد رو میکنم. از رفتارم با دیگران خوشم اومده، پر رو شدم. اگه کسی یه حرف چرندی بزنه جولوش وای میستم، میگم اشتباه میکنه باهاش میجنگم. آخه میگن (( راه دوست داشتن خدا، دوست داشتن مردم است و راه دوست داشتن مردم هدایت اونا به راه راسته و راه راست راهی است رو به بالا )) .

دوست دارم شدت پیدا کنم و سیلاب بشم تا هر قطره ای رو با خودم همراه کنم به سوی دریا. اما این رودخانه نباید به باتلاق بریزه، باید به سوی اقیانوس راهنمایی بشه. پس ای خداوند رودها منو به سمت اقیانوس ها راهنمایی کن.

اما نمی خوام اقیانوس بشم و از جریان وا بمونم. می خوام برم و سرزمین های تشنه رو سیراب کنم و به اونا زندگی بدم.آره، پس خدایا منو به سوی تشنگان راهنمایی کن .پس باید از هر جویباری تغذیه بشم با هر رود دیگری یکی بشم و از هر آب دیگه ای بنوشم تا پر آب تر شم تا بتونم جهانی رو سیراب کنم.

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

shojat khoobe ta zamani ke be kasi asib naresoni va badesh in ke vaesi to roe mardom kare khoobi nist.

12:27 AM  

Post a Comment

<< Home