.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Wednesday, December 21, 2005

از نفرت تنهایی به درک تنهایی رسیدن و به گوشه ای خزیدن وخویشتن در بر گرفتن وبه یکتایی رسیدن چه زیباست.

اینجا درون کلبه ای جنگلی در بیشه ای آرام در زمستانی سرد خرامیده ام. هیچ چیزی در کلبه ندارم، حتی زیر اندازی. آرام به دیوار چوبی آن تکیه زده ام . هیزم هایی که در سرما شکسته بودم درون شومینه می سوزند و به داخل کلبه گرمایی لذت بخش می دهند. و لیوان چوبی ام پر از چای گرمی است و پیپ ام را نیز کنارم دارم . پیپ را روشن می کنم ، به به ، در این تنهایی و آرامش این پک عمیق از این پیپ مرا به ژرفنای این زمستان می برد. بیرون از کلبه برف آرامی می بارد و تقریبا همه جا سفیدپوش است. در این کلبه من هستم و یک کتاب و سفری که با این کتاب آغاز می کنم. آری عجب روز زیبایی است.

مسافرت دلنشینی بود.

2 Comments:

Blogger H.E said...

این یکی رو فهمیدم چی میگی
خدایی همیشه همین جوری بنویس
خیلی باحالی پسر
پیپ بیار با هم بکشیم
پایتم هزار تا هیولا
شب یلدای خوبی برات آرزو میکنم
من که تنها هستم
ولی شب خوبی بود

11:46 PM  
Anonymous Anonymous said...

iman jan vagheyan ziba bood va man har rooz be ghodarate to pi mibaram.omidvaram totoon tamom nakoni va ino bedon ke faghat be khatire to omadam to in kafinet ke azash motenaferam.azizi

8:32 PM  

Post a Comment

<< Home