ای کاش می توانستم در آغوش تو بگریم
دستانت را بگیرم و چشمانم را بر آن ها بگذارم و بگریم
حال باید در این سرما بگریم. اشک هایم قبل از فروریختن یخ می زنند.
اگر دستانت را می گرفتم هرگز رها نمی کردم
با بوی دستانت قصری از عشق می ساختم تا در شعله ی چشمانت بسوزانمش و از گرمای آن اشک های یخی را آب میکردم.
ای کاش با طنابی از گیسوانت مرا از آن چاه تباهی بیرون می کشیدی...
2 Comments:
بزار اولین پست من باشم
آخیش داشتم از حسودی میمردم آخه هیج وقت اولین پست را من نمی نوشتم.
واقعا زیبا بود.خیلی
Post a Comment
<< Home