.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Saturday, October 11, 2008

چه ستاره ها كه فرو نمي ريزند بر سر تاريك من، هر شب افسوس است خمار بي خوابيت را، من ديوانه سر گشته ترين عاشقم،

بيمار تر از هر شب امشب درمانده ي جشمان توام ،

خام خام، سر در گريبان هر ديوانه اي بر مياورم و فريادي.

آه كه باراني نمي بارد برسر پر ز آتش من، آه كه درد در درونم خانه رد.

بنگر كه پس از اين مرگ من تبلور عشق ديرينم خواهد شد. من به هزار سوي تاريكي باز جز خواب تو نمي بينم.

جز تو خوابي نمي بينم.

جام چشمانت شرابي ناب مي چشاند بيماريم را تا تاب نياورم ديگر سد اشكانم را، از پس پرده هاي بغزم فرو مي ريزم بر سيلابي ويرانگر تا سر را رها كنم دردرد دلتنگيت.

با نگاهي تازه فرو كن قلب شاعرت را در اعماق عشق نابت.

با تير كمان ابرويت دوختي قلبم را بر ديوار وفاداريت تا حضرت ابديت نگاهي تازه كند بر رسوا ترين عاشق بر جوتانترين پيرمرد

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

nevisandeye ashegh man montazere avalin ketabe shoma khaham mand,manaye eshgh ra be tore vagheyi dark kardeyi ey javantarin ashegh

10:56 PM  
Anonymous Anonymous said...

می خوانم و لذت می برم

2:02 AM  
Anonymous Anonymous said...

خودتونه؟ببخشيد ايني

12:43 AM  
Anonymous Anonymous said...

اينا نوشته خودتونه؟

12:44 AM  
Anonymous stanley said...

هی رفیق من نمی دونم چی نوشتی؟ عشق چیه یعنی ؟ یا انقدر ارزش داره که براش نوشت ؟نمیفهمم

1:59 AM  
Anonymous مجیدی said...

خیلی خوب بود

4:23 PM  

Post a Comment

<< Home