.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Friday, December 08, 2006

زندگی غرق در توهم یا توهم فراگیر همه ی زندگی است.

این روزها کارم فرورفتن در اعماق خیال و رویاست. غرق در دروغ ام. به خود نیرنگ زدن دیگر کار هر ساعتم است. اما وقتی از دروغ خود را بیرون می کشم، چیزی غیر از تباهی زمان و عمرم نیست.

هر شب عهدی می بندم و با سپیده ی صبح عهد می شکنم. خسته ام از ای رویاهای پوچ خیالی. خسته ام از خود و عهد بستن هایم خسته ام.

باید بار سفر ببندم و از خود بروم. بروم به سوی جایی که نه رویایی باشد، نه خیال. باید به سرزمینی روم که فقط من باشم و من. و این بار نه به تماشای جهان بلکه به تماشای خودم بنشینم.

باید رخت بر بست، زیراکه بریده ام از این همه تاریکی و پلشتی!

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام ایمان جان . قلم شیوایی داری. با بخش دوم هیچ مخالفتی نمدارم. ولی با بخش اول چرا . این چیزا که نوشته بودی اصلا در موردت صدق نمیکنه. تو عالی ترین و بهترین دوستی هستی که یه نفر میتونه دشته باشه

1:34 AM  
Anonymous Anonymous said...

یه حس سکون و مرگی منو گرفته که نمیدونم کی از شرش خلاص میشم

3:30 PM  
Anonymous Anonymous said...

barikalla mahear
ba on dooste dovom ham movafagheam sokoon badtari chizi ke adam ro mitone fara begire.nemidonim che kar konim

11:48 PM  
Anonymous Anonymous said...

در مورد مطلبی که تو وبلاگم گذاشتی.
یک بار تو خوابگاه یک حرفی به من زدی هنوز که هنوزه یادم نرفته و هیچ وقت فکر نکنم یادم بره" سختی زندگی ما در مقابل سختی زندگی جانباز ها هیج نیست،جنگیدن در زندگی را باید از جانبازها یاد گرفت"
ممنون ایمان جان

1:44 AM  

Post a Comment

<< Home