.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Friday, February 17, 2006

آری برای شما از مرد عاشق می نویسم. از کسی که کوی خرابات نیز برای او کم است.تمام دنیا برای او کوچک است.برایتان از مردی می نویسم که بی هیچ دلیل عشق می ورزد . او نگاه مردمان را در میابد، وی لبخند ها را درک می کند و اشک ها را می شناسد. اگر تمام آب دریا ها جوهر شوند ، حتی قطره ای از خون او را نمی توان نوشتن. آری او بی هیچ دلیل عشق می ورزد. او اگر رویاهایش نیز بمیرند عشق می ورزد. همان مردی است که از هر صخره ای سخت تر است . هیچ طوفانی آسیبی بر عشق او نمی رساند.همچون کشتی نوح است برای کشتی شکستگان دریاهای سهمگین.

آیا در اینجا کسی است که هماورد عشق او باشد. آری او دچار عشقی است که می بلعد، آگاپه.

شبانگاهی سکوت را دیدم که با مرد عاشق نشسته است. چند لحظه ای بیش نگذشت ، سکوت بلند شد ، رقصید و چرخید و خروشید، صدایش جهانی را درنوردید و به ستاره ای خاموش رسید ، ستاره شعله ور شد و خورشید نام گرفت. رودها و بادها و دریاها خروشیدند و فریادی کشیدند، زمین به لرزه افتاد، آتشفشان از فرزانگی بی ارزشش به تهوع آمد . سکوت سر بر دیوار می کوبید و همه ی کهکشان ها به چرخش و رقص و پایکوبی درآمدند.

ولی مردم ترسو اینان را بلا نامیدند . اینان را دیوانگی نامیدند . از آن ها وحشت کردند و بگفتند : خدایان خشمگین شده اند .

ای ترسویان ، بشکنید بشکنید این خدایان را.

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Mam in Shahkar o ghablan khoondam :-)

8:50 AM  
Blogger ایمان said...

Roozbehe aziz khodet khob midoni idea marde ashegho az ki gereftam. oon ye nafari ke hes mikonam khaili az man bozorgtare. khodamo aslan dar shanesh nemibinam. alan geryame:

11:24 PM  

Post a Comment

<< Home