.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Wednesday, March 08, 2006

اون سگ چاق تنها دوباره داره توی خیابون پرسه می زنه. هوا تاریکه. نم نم بارون فضای کوچه رو بهم ریخته. این سگ چاق دوباره گرسنه اش شده. همین نیم ساعت پیش بود که یه سری آشغال خورده بود. همیشه کارش نیمه شبا قدم زدن و غصه خوردنه. همیشه اون آدمای خوش تیپ و با سگ های خوشگلشون رو می بینه که این ور اون ور میرن. آره همه ی این سگ ها یه خونه دارن. یه سری کسا این سگا رو دوست دارن. این سگا چی کار کردن که همه دوسشون دارن؟

همه این سگا یه کاری بلدن . یکی هواسش به صاحبشه. یکی خیلی خوشگله، یکی خوب بلده کی پارس کنه. اما این سگ چاق فقط چاقه. از بس آشغال و دری وری خورده چاق شده. چاق چاق! که این حتی تو پرسه زدن شبانش هم اذیتش می کنه. اگه یه ذره بدوه به نفس نفس می افته. اگه یه کمی راه بره گرسنه اش می شه . دوباره باید یه چیزی کوفت کنه تا بتونه راه بره. نزدیک یه بچه شد، شاید یکمی نازش بکنه. هه، با یه لغت زدش ! خوب بلدن با سگای چاق چطوری رفتار کنن.

سگ چاق برگرد به رختخوابت وقت خوابه.

اون سگ چاق منم.

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Na nisti ! Bavar kon nisti ..

7:26 AM  
Anonymous Anonymous said...

chera chenin fekri to sarete pesar?

12:21 PM  
Blogger ایمان said...

Salam doostane man lotf konin khodetoono ye tori be man moarefi konin ta shayad betoonam begam cheta intori fekr mikonam!

11:11 PM  

Post a Comment

<< Home