.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Sunday, March 18, 2007

ياران مي روند، هر كدام به راهي، و تو بار ديگر تنها مي شوي. اما راه تو هر لحظه تو را لمس مي كند و از با تو بودن خرسند است. اما باز هم كه تو ناشكيبايي، و چه بي صبرانه در پي رسيدن به مقصود. ولي آن گاه كه به بي كجايت ختم مي شوي باز ناشكيبا تر عشق به رفتن داري.

آري عجب دردي است هميشه رفتن و هرگز نرسيدن. گويي تو آمده اي كه از هيچ، به هيچ كجا برسي.

اما شادكامي من مي گويد: از پس اين سرزمين نيز بگذر و زندگيت را با من صرف كن .

باز مي انديشم كه اي كاش مي شد بار ديگر با تو، زير آسمان مي رقصيدم . اما هواي آسمان من و تو اين بار هم، ما را از هم جدا كرد.

و شادكاميم گفت: كه هميشه دوستي و آسماني براي رقصيدن هست. پس من دوباره، در اين انديشه كه نمي يابم كسي همچون كسي ديگر، به راهي نو سر فرو مي آورم.

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام ايمان جان. نگفته بودي به روز كردي. خيلي خوشحال شدم كه دو باره كوي خربات لا زمان كمي تاخير دوباره را افتاده. خيلي فكر كردم كه در مورد نوشته آخرت نظر بدم ولي حقيقت اينه كه لياقت اينكار رو ندارم. فقط ميتونم بگم وقتي نوشته هات رو مي خونم از صميم قلب لذت ميبرم. براي بهترين ها رو آرزو دارم.

2:39 AM  
Anonymous Anonymous said...

آلبوم افتخارات من پر از هیچ است...
امّا صفحات زیادی دارد...
آنقدر زیاد که تو را سرگرم میکند...

تا پیشم بمانی

و من در آن هنگام فرصت دارم از

ورای تمامی این پوچ ها تو را دوست بدارم

Mohammad Faz...

6:14 PM  
Blogger ایمان said...

مهيار و محمد عزيزم. بار ديگر ممنونم. از تگاه شما . كه براي من به چشم تمام خدايان مي ارزد!

12:00 AM  

Post a Comment

<< Home