.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Thursday, August 09, 2007

اي مرد پاك كه تو را اين روزها زلال نيز مي خوانند! روزي در خواهي يافت كه در لجن زاري غوطه وري. آن چنان كه گويي تو نيز از لجني. آري بسي پاك مانده اي كه بوي تعفن گرفته اي.

تو نيز هرگز خود را به جام باده اي نسپرده اي كه بجوشاندت آن چنان كه نعره اي بر آوري از درد هاي درونت كه چگونه حتي تو نيز حيراني! حيراني از پي دروغ هايي كه بر تو بسته اند و مي بندند.

پس تا رسيدن به حقيقت خويشت بكوش، شايد كه تو از اين لجن زار نيستي! شايد كه از آسماني. هرچند كه آسمانشان نيز غرق در فريب باشد.

غريوي برآ از اين ننگ ديرين، شايد كه لجن خوار ها نيز بيدار شوند و سر برآرند از اين نفرين.

هي هات كن. و از وحشت تغيير بگريز كه از اين بد تر مگر تو را چه چيز است.

آري شايد راه دگرگونيت اين چنان كه مي پنداري دور نيست! شايد تا حركت براي ثبات فقط نگاهي فاصله است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home