.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Saturday, September 08, 2007

و اينجا هنوز هم ماسوله است.

شبا حيرت هوا رو پر مي كنه.

آسمون پر از هواي پاك رويا مي شه

و چشم ها آرام از خواب.

شايد امشب پرنده اي از پشت بام خانه ي ما تا شب ماسوله بپرد.

شايد هنوزم داروگ شبا به عشق مهتاب با صداي بلند شوقشو رو سرش بزاره و بگه از ته دل قور!

آره قور.

اين صداي داروگي است كه مثل من امشب دلش گرفته.

فرق من و اون اينه كه اون عشقشو داد ميزنه و من مي نويسمش.

آره شايد فردا شب غمگين برگردم از راهم. شايدم اصلا بر نگردم. اما مي خام فردا تا ته راه برم.

آخ كه يه سطل اشك تو چشمام دارم. يه سطل ماست پر از اشك هايي كه معلوم نيست كي و كجا جاري بشن. اما واي از اون سيلي كه من ميريزم.

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Bezar Jari beshi..bezar bebari ta Aroom beshi Dooste man...

7:54 AM  

Post a Comment

<< Home