.comment-link {margin-left:.6em;}
Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Wednesday, September 19, 2007

عجب نيست كه وامانده ام. عجب نيست. ما را واماندن عادتي است چه ديرين!

با تمام شوق آتشينم سويت آمدم تا با تو حرفي بزنم. حرفي كه سال ها آتشش را مي پوشاندم، درون سينه ي مالامال دردم. خواستم نهيب عشق پنهانم را پس از اين همه سرگشتگي نشانت بدهم. عجب كه تو حتي نخواستي كه بشنوي مرا. پس مرا در درونم فرو ريختي.

پاي بر اين آتش نهادي و رفتي. و رفتي.

حال باز هم من اينجايم. در كنج اتاق دلگيرم ، شب مي سپارم به تاريك تر.

شب ها خوابت را مي بينم. آري هنوز هم. حتي پس از آنكه به من پشت كردي. امان از اين خواب كه روزم را نيز سياه مي كند. اي كاش كسي دردم را جويا بود و از من نيز زباني گويا بود.

تهي مي شوم! تهي. ديگر مرا چه مانده است. رفتي و ما را پشيزي نديدي. من نيز رفتم كنج سرگشتگي ام با كوزه ي اشك هايم و فكر هاي آغشته در دودم.

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

chizi nadaram begam,modathast ke chizi barae goftan nadaram.

6:16 PM  
Anonymous Anonymous said...

Iman kheili ghashang minevisi, hal kardam, kheili behet eftekhar mikonam :D Dooset daram dashim ;)

11:58 PM  
Anonymous Anonymous said...

منتظر نوشته هاتم.
مهندس منتظرمون نزار.

1:28 AM  
Anonymous Anonymous said...

دهانت را می بويند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم.
دلت را می بويند روزگار غریبی ست ،نازنین
وعشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
به اندیشیدن خطر مکن . روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است . نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند برگذرگاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلوده
روزپار غریبی ست نازنین
وتبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

2:58 PM  

Post a Comment

<< Home