هنگامي كه به آسمان نگريستم، ديدم ستارگان در موسيقي باد در آن دور دستها چه شادمان مي رقصند. و من همچنان در ابرهاي تيره خود غرق بودم.
هوس داشتن ستاره اي و رقصيدن با او در پس ابرها خود لذتي بود براي، منِ انباشته در دود.
چقدر دورند امشب از من ستاره ها؟ يا نيستند و نمي خواهند درخشيدن بر اين تاريك مرد نشسته در تباهي ها.