.comment-link {margin-left:.6em;}

کوی خرابات

Name:
Location: Karaj, Tehran, Iran

Thursday, April 26, 2007

هنگامي كه به آسمان نگريستم، ديدم ستارگان در موسيقي باد در آن دور دستها چه شادمان مي رقصند. و من همچنان در ابرهاي تيره خود غرق بودم.

هوس داشتن ستاره اي و رقصيدن با او در پس ابرها خود لذتي بود براي، منِ انباشته در دود.

چقدر دورند امشب از من ستاره ها؟ يا نيستند و نمي خواهند درخشيدن بر اين تاريك مرد نشسته در تباهي ها.

Thursday, April 12, 2007

و استاد پرسيد چه كرده اي براي شكستن بتان؟

و من سخت در گريبان فرو رفته، به ياد آوردم (( با ساختن بتي نو فقط مي توان بت هاي كهنه را شكست)) اما كهنه ترين دانش من مي گفت ساختن بتي نو هرگز بت شكني نبوده است. و به كار بت شكن بزرگ، كه تاريخ اين نام را بر او نهاده بود، شايد پوست خند زدم. و از شجاعت خود حيران ماندم.

اما در ذهن فرو رفته خود شبانگاه بتي يافتم كه بتي نيست. يافتم خداي كفر را. و بر آن شدم كه خداي بي خدايي را پرستش كنم. اما شايد اين خداي من نيست. خدايي است كفر گونه كه شايد استاد مي خواست!

پرسيدن، حقيقتي را بنا خواهد كرد. و شايد پريسيدن سؤالي امروز، حقيقتي را بنا خواهد كرد، فردا!